تو با چشمان باز
در خوابی
من با چشمان بسته
در حال فرار
محال است
رسیدنمان به هم
حتی اگر بهانه
عشق باشد
سلام.جالبه ولی یه بنده خدایی می گفت عشق کمنده ... ازش فرار نمیشه کردش
سلاماز نظر من میشه خیلی سخته ولی فرار کردم که می گم البته قبل از اومدنش باید به جنگش رفت
عشق جز خون جگر خوردن نبودجز به شام بی کسی مردن نبودزیبا نوشتید موفق باشید
ممنون ولی من ننوشتم
سلام.
جالبه ولی یه بنده خدایی می گفت عشق کمنده ... ازش فرار نمیشه کردش
سلام
از نظر من میشه خیلی سخته ولی فرار کردم که می گم البته قبل از اومدنش باید به جنگش رفت
عشق جز خون جگر خوردن نبود
جز به شام بی کسی مردن نبود
زیبا نوشتید
موفق باشید
ممنون ولی من ننوشتم