زندگی قافیه شعر من است
شعر من وصف دل آرایی توست
در ازل شاید این
سرنوشت من بود . . .
می سرایم به امیدی که تو خوانی
ور نه
آخرین مصرع من
قافیهاش "مردن " بود
حمید مصدق
از خودم یه انباری ساختم با یه عالمه حرف های تلنبار شده...
کاش مثل قدیما بیای و بگی:
اگه حرفاتو به من نگی به کی بگی؟
آینه!
این را حالا میفهمم
که ترک از من بود،
نه ازتو
مرا به یاد می آوری؟
پ.ن:
این روزها روحم
چقدر ترک برداشته از تشنگی محبت...
هــر که می آید؛
دو رکعــت شکســت،
در مــن مــی گــذارد!
شبیــه مسجــدی میــان راهــی،
میــزبــان نمــازهــای شکستــه ام . . .
احسان پرسا
همه برگهایِ تقویم را
به دنبالِ تو شمردهام
برگهایِ سیب
برگهایِ انگور
پاییز اما فصلِ خرمالوست
فصلِ گسِ تنهایی...
سید ضیاءالدین شفیعی