تنهاتر از همیشه
در شبی چنین عاشق
احساس می کنم
نامۀ ناخوانده ای هستم
که به علّت عدم وجود گیرنده
بر گشت خورده است !
و تمام حرفهایم زیر مهر بطالت
بغض کرده اند !
هی ی ی ی ی !
در ناکجای این دنیا ...
یا هر کجای رؤیاهای بی نشان
که ایستاده ای
دلم برایت تنگ است !
* * * *
دلم برایت تنگ است
و هیچ کاری از دست من بر نمی آید !
زخم می نهد بر دلم
که حتّی نمی توانم بگویم
تو را گم کردم
چون ...
تو هیچ وقت از آن من نبودی !
پرویز صادقی