آدم باید یک "تو" داشته باشد
که هر وقت از همه چی خسته و ناامید بود
بهش بگه:
"مهم اینه که تو هستی"
بی خیال دنیا...
پ.ن:
ما که نداریم...:(
خوش به حال کسایی که دارن...
از اینجا
من تمام فیلمهایی را که در آنها
زندانیان موفق به فرار می شوند
دوست دارم
دلتنگ رهایی ام ...
در من یک محکوم به حبس ابد
پیر و خمیده
با ذره بینی در دست
نقشه های فرار را مرور می کند ...
پــــاییز . . .
فصـــل رسیدن انــــارهای سرخ استــ؛
و انــــار ..
چــــه دل ـ خــــونی دارد ..
از رسیـــدن ....!
اینجــــــــا آرامگاه بغض هــ ـای کهنه است...
لطفـ ــا کمی سکوت..!!
که اگر بیدار شوند نفــ ــــ ـس گیرند
لعنتــــــ ـــی ها...
تو که از هوای دلم خبر داری
هوای دلم کمی از هوای خودت ندارد
تو برگایت زرد میشود
من آرزوهایم
تو برگایت میریزد
من اشکام
تو اشکات از دوری بهار
من از دوری یار
تو درختانت به خواب میرون
من قلبم
تو روزهایت آفتابی ولی شب هایت بارانی
من ظاهرم خندان ولی دلی بارانی
خلاصه پاییز جان خوش آمدی
خوشحالم که با آمدنت مرا از تنهایی درآوردی و دیگر تنها نیستم...
پ.ن:از اینجا
بغض های گاه گاه ...
سرگیجه های همیشگی ...
و این ادعا که تنهاییم را دوست دارم ...
این را فقط در گوش شما می گویم :
من بزرگترین دروغگوی این خیابانم ... !
من دلم می خواهد
بر در خانه ی تنـــــــــــهایی دل
بنویسم:
"توقف ممنوع"
تا که پارکش نکند
هر بی سر و پایی
خودروی آخرین سیستم از جنس دروغ
بر در خانه ی تنـــــــــــــهایی دل!!!