ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
یادت هست مادر؟
اسم قاشق را گذاشتی قطار، هواپیما، کشتی؛
تا یک لقمه بیشتر بخورم...
یادت هست؟
شدی خلبان، ملوان، لوکوموتیوران
میگفتی بخور تا بزرگ بشی
آقا شیره بشی...
خانوم طلا بشی...
و من عادت کردم که هر چیزی را بدون اینکه دوست داشته
باشم قورت بدهم .
حتی بغض هایم را...!!
وای الیا جونمـ ممنونمـ از حضور قشنگت توی وبلاگمون !!!
مآمـ بچه های خوبی هستیمـ مطمئن باش این قهرو آشتیا رو زندگیآمون تاثیر اونچنانی نداره دیگه ولی خوب واسه همه پیش میآد ...
+ عزیزمـ این نوشته ها از خودته یا کُپیه ؟! در هر صورت خیلی زیباست
خواهش می کنم ممنون که اومدی عزیزم
نه برا خودم نیست
چون عادت نکردیم بغض هایمان را فرو بریم در گلو میترکند.
از وبلاگتون خوشم اومد خیلی قشنگ و زیبا بود
مطالبتون زیبا بود
مثل وبلاگ های دیگه نبود اگه میشه بنده را لینک کنید
ممنون میشم
رفتید به وبلاگ بنده نظرتون رو بگذارید لطفا
ممنونم از شما