امروز هم گذشت
نه به آن تلخی که انتظارش را می کشیدم
شیرین بود
اما نه به شیرینی آن لبخند
گلوی آدم را
آدمهای ساده را دوست دارم
همان ها که بدی هیچ کس را باور ندارند.
همان ها که برای همه لبخند دارند.
همان ها که همیشه هستند، برای همه هستند.
آدمهای ساده را باید مثل یک تابلوی نقاشی ساعتها تماشا کرد؛
عمرشان کوتاهاست. بسکه هر کسی از راه می رسد یا ازشان سوءاستفاده می کند یا زمینشان میزند یا درس ساده نبودن بهشان می دهد.
آدم های ساده را دوست دارم . بوی ناب “آدم” می دهند
.نه تو می مانی و نه اندوه
و نه هیچیک از مردم این آبادی...
به حباب نگران لب یک رود قسم،
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم می گذرد،
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند...
لحظه ها عریانند.به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز
من دلم می خواهد ساعتی غرق درونم باشم!!
عاری از عاطفه ها...
تهی از موج و سراب...
... دورتر از رفقا...
خالی از هرچه فراق!!
من نه عاشق هستم ؛ و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من...
من دلم تنگ خودم گشته و بس
...!ﭘﺴﺮ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺍﺵ ﺍﺳﺖ ، ﺷﺘﺎﺑﺎﻥ ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﯾﺨﭽﺎﻝ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ
...
ﭘﺪﺭ ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺪ ﭘﺴﺮ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮﺍﺵ ﭼﻘﺪﺭ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ
ﺩﺭ ﯾﺨﭽﺎﻝ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﮐﻨﺪبه شانه ام میزنی که تنهایی ام راتکانده باشی
به چه دل خوش کرده ای؟
تکاندن برف از شانه آدم برفی؟