-
107
چهارشنبه 4 مردادماه سال 1391 01:12
چـــه قــدر دلــــم مـی خـواهـد نــامــه ای بـنویــسم.... ای کـاش کـسی جـایـی منــتظرم بـــود....
-
106
سهشنبه 3 مردادماه سال 1391 15:06
غلط کرده باران حالا که مرا به تو بد عادت کرده بی تو می بارد روز و شب بی خستگی باور کن تمام غذاها ته می گیرند وقتی خودت نیستی، باران هست
-
102
شنبه 31 تیرماه سال 1391 00:46
تنهاتر از همیشه در شبی چنین عاشق احساس می کنم نامۀ ناخوانده ای هستم که به علّت عدم وجود گیرنده بر گشت خورده است ! و تمام حرفهایم زیر مهر بطالت بغض کرده اند ! هی ی ی ی ی ! در ناکجای این دنیا ... یا هر کجای رؤیاهای بی نشان که ایستاده ای دلم برایت تنگ است ! * * * * دلم برایت تنگ است و هیچ کاری از دست من بر نمی آید ! زخم...
-
101
پنجشنبه 29 تیرماه سال 1391 23:57
من یک زنم ... هر چقدر هم که ادای محکم بودن را در بیاورم هر چقدر هم که ادای مستقل بودن ... و هر چقدر هم که بگویم ممنون ! خودم از پسش برمی آیم ! باز هم تهِ تهش به سینه ی مردانه ات نیاز دارم ؛ به دست هایت حتی ... نمی دانی چه لذتی دارد وقتی تو از خیابان ردم می کنی ...
-
100
چهارشنبه 28 تیرماه سال 1391 21:08
دلم برای یک نفر تنگ است.... نه میدانم نامش چیست...و نه میدانم چه می کند... حتی خبری از رنگ چشم هایش هم ندارم.... رنگ موهایش را نمی دانم.... لبخندش را ... فقط میدانم که باید باشد و نیست...
-
99
یکشنبه 25 تیرماه سال 1391 10:33
خدایا ببین تمام من نخ کش شده وقت آن رسیده مرا دور بریزی از این دنیا...
-
98
یکشنبه 25 تیرماه سال 1391 08:55
مرد باید . . وقتی مخاطبش عصبانیه , ناراحته , میخواد داد بزنه وایسه روبروش بگه : ت...و چشام نیگا کن , بهت میگم تو چشام نیگا کن حالا داد بزن , بگو از چی ناراحتی ... ... بعد مخاطب داد بزنه , گله کنه , فریاد بکشه , گریه کنه حتی با مشتای زنونه ش بکوبه تو بغله مرد آخرش خسته میشه میزنه زیر گریه همونجا باید بغلش کنه نذاره...
-
(97)متن آهنگ منو بارون(بابک جهانبخش و رضا صادقی)
شنبه 24 تیرماه سال 1391 21:50
سراغی از ما نگیری نپرسی که چه حالیم عیبی نداره می دونم باعث این جداییم رفتم که شاید رفتنم فکرتو کمتر بکنه نبودنم کنار تو حالتو بهتر بکنه لج کردم با خودم اخه حِسِت به من عالی نبود احساس من فرق داشت باتو دوست داشتنِ خالی نبود بازم دلم گرفته تو این نم نم بارون چشمام خیره به نوره چراغ تو خیابون خاطرات گذشته منو می کشه...
-
96
شنبه 24 تیرماه سال 1391 16:01
چرا ادما نمیدونن گاهی وقتها خداحـ ـ ـ ـ ـافظی یعنی ... "نـــــــــذار بــــــــــرم ..." یعنــــی برم گردون ... سفت بغلــــــــــم کن ... سرمو بچــــــــــسبون به سینــــــــــتو بگو ... خدافـــــــظ و زهــــــــر مـــــــــار ... بیخود کــــــــــردی میـــــــــگی خدافـــــــــظ ... مگه میذارم بـــــری...
-
95
پنجشنبه 22 تیرماه سال 1391 19:36
دلم خیلی از این دنیا گرفته از خودم از سادگیم از...................
-
94
پنجشنبه 22 تیرماه سال 1391 13:09
مـَن هَمینـمـ (!) ◄ نـَﮧ چـِشـماטּ ِ آبـےِ دارَمـ ◄ نـَﮧ کـَفـش ِ پـاشـنـﮧ بُـلـَنـد . . ◄ ڪَتـانـی میپـوشـَمـ (!) ◄ روی ِ چـَمـَטּ هـا غـَلـتـ مـیزَنَـمـ ◄ نـِگـَراטּ ِ پاڪ شـُدטּ ِ رُژ ِ لـَبـَمـ نیـسـتَمـ . . . ◄ خـالـِصـانـﮧ هَمینـَمـ (!) مـَرا اینـگونـﮧ اگَـر میـخـواهـی ، . . . . بِسـمـ ِ اللــــ(♥)ـــﮧ .
-
93
پنجشنبه 22 تیرماه سال 1391 12:57
به جای گل ، کاکتوس به جای چای ، قهوه به جای خودکار، روان نویس به جای تلفن ، موبایل به جای تمام چیزهای دیرینه به جای تمام دلبستگی های قدیم به جای تمام آنچه وابستگی می آورد.... به جای همه.... ولی . . جای تو را هیچ چیز و هیچ کس در قلبم نمیگیرد.... همان که هستی باش
-
92
چهارشنبه 21 تیرماه سال 1391 20:55
وقتی کسی را دوست داری باید زیباییهایش را بیرون بکشی و تلخی هایش را صبر کنی ! هیچکس کامل نیست...
-
91
چهارشنبه 21 تیرماه سال 1391 20:16
آدمایی که ساکت سوار تاکسی میشن تا مقصد از پنجره بیرون رو نگاه میکنن، آخرشم ، بدون ِ هیچ حرفی کرایه رو میدن و میرن آدمای خستهایَن، سر به سرشون نذارین
-
89
چهارشنبه 21 تیرماه سال 1391 13:35
در ظلمت آن اتاقک خاموش بیچاره و منتظر نمی مانم هر لحظه نظر به در نمی دوزم . وان آه به لب نمی رانم ای زن که دلی پر از صفا داری از مرد وفا مجو . مجو هرگز او معنی عشق نمی داند . راز دل خود به او مگو هرگز "فروغ فرخزاد"
-
88
سهشنبه 20 تیرماه سال 1391 23:54
پروردگارا به من بیاموز ، دوست بدارم کسانی را که دوستم ندارند گریه کنم برای کسانی که هیچگاه غم مرا نخوردند لبخند بزنم به کسانی که هرگز تبسمی به صورتم ننواختند و عشق بورزم به کسانی که عاشقم نیستند پ.ن:خیلی دلم گرفته...
-
87
سهشنبه 20 تیرماه سال 1391 23:45
دلـم عـکـس مـی خـواهـد ؛ عـکـسـی بـه درازایِ عـمـر و یـک عـکـاس کـه مـجـبـورمـان کـنـد بـا لـبـخـنـدهـایـی هـمـیـشـگـی و پـیـوسـتـه - تـا انـتـهـایِ جـهــان - خـوشـبـخـتـی را زنـدگـی کـنـیـم . . .
-
83
یکشنبه 18 تیرماه سال 1391 20:54
آرامم، مثل مزرعه ای که محصولش را ملخ ها خورده اند، دیگر نگران داس ها نیست...
-
(82)خدا می بینی؟هنوز من...
یکشنبه 18 تیرماه سال 1391 20:41
ای خدا غصه نخور از تو فراری نشدم بعد از آن حادثه در کفر تو جاری نشدم با وجودیکه به حکم تو دلم زخمی شد شاکی از آنکه مرا دوست نداری نشدم ابر را چوب همین سادگی اش ویران کرد منکه ویرانتر از آن ابر بهاری نشدم ای خدا غصه نخور باز همین می مانم من زمین خورده این ضربه کاری نشدم هرکسی خواست تو رااز من جدا سازد دید هر چه کردی تو...
-
80
جمعه 16 تیرماه سال 1391 19:10
این روزها می گذرند…. ولی من به این سادگی از این روزهای تلخ نمی گذرم پ.ن:از خودم بدم میاد وقتی اون چیزی نیستم که بقیه فکر میکنن وقتی قضاوت میکنم ولی لایق نیستم وقتی... خیلی بدم میدونم... پ.ن:خدا جون بریدم پس کی می بریم؟
-
79
جمعه 16 تیرماه سال 1391 16:58
چگونه دست دلم را بگیرم ودر کنار دلتنگیهایم قدم بزنم در این خیابان که پر از چراغ و چشمک ماشینهاست … نه آقایان! مسیر من با شما یکی نیست از سرعت خود نکاهید من آداب دلبری را نمی دانم
-
76
پنجشنبه 15 تیرماه سال 1391 19:34
همیــــشه جایی در حوالی دلتــنگی من جــاری می شــوی… جــاری می شــوی در ابـــریِ چشــمانـــم… و می بـــاری آنقــدر تا زلال شـــوم… تا آســمانی شــود هــوایِ دلــم… آنقــدر که با همـــه روحـــم حــس کنـــم… داشتــــن تو … می ارزد… به تمـــام نداشــته هـــای دنیــــا…
-
75
پنجشنبه 15 تیرماه سال 1391 17:45
این روزها که مےگذرد ... یکــــــ ترانه تلخ ... قصه تنهایے مرا مے سراید ... باید باور کنـ ـم ... "تنهام"
-
74
پنجشنبه 15 تیرماه سال 1391 15:10
بــــــآور کن خیلے حرفــــ استـ وفــآدار دستـهآیے بـاشے کـهـ یکـبار همـ لمســشآטּ نکــرده اے ...
-
73
چهارشنبه 14 تیرماه سال 1391 16:17
مادرم می گفت: عاشقی یک شب است و پشیمانی هزار شب اما حالا هزار شب است پشیمانم که چرا یک شب عاشقی نکردم. *دکتر علی شریعتی*
-
72
چهارشنبه 14 تیرماه سال 1391 16:08
همه چیز بگذرد ! ولی آیا خراشی که روی صورت احساسم افتاد نیز می گذرد ؟!
-
71
چهارشنبه 14 تیرماه سال 1391 11:57
تنها که باشى آرزو میکنى کاش یکى اسمت رو صدا کنه! حتى اشتباهى…
-
70
چهارشنبه 14 تیرماه سال 1391 11:53
درمــــانـــی نیـــست . . . هـــمدردی نیـــست دیـــگر تــابــی بــرای فــریـــاد دردهـــایم نـــیست . . . بــــــــاید ســـــــــــکوت کــــــــــرد بگــذار ایـــن بغــض مـرا خــــــــفه کند ...
-
69
چهارشنبه 14 تیرماه سال 1391 11:49
آدمایی هستن که.. هروقت ازشون بپرسی چطوری؟ می گن خوبم ... وقتی می بینن یه گنجشک داره رو زمین دنبال غذا می گرده، راهشون رو کج می کنن از یه طرف دیگه می رن که اون حیوونکی نپره ... اگه یخ ام بزنن، دستتو ول نمی کنن بزارن تو جیبشون ... آدمایی که از بغل کردن بیشتر آرامش می گیرن تا از چیز دیگه همونایین که براتون حاضرن هر کاری...
-
68
چهارشنبه 14 تیرماه سال 1391 00:32
مجنون همیشه نباید مرد باشد گاهی دخترکی تنهاست که روزی لیلی کسی بوده...