-
67
سهشنبه 13 تیرماه سال 1391 19:16
صدایت نمیکـــــنم که برگـــــردی مهــــــم باشم خودت برمیگردی . . .
-
66
سهشنبه 13 تیرماه سال 1391 19:14
گاهی مرا یاد کن من همانم که اگر ساعتی از من بیخبر بودی آسمان را به زمین میدوختی . . .
-
65
سهشنبه 13 تیرماه سال 1391 18:22
حماقت یعنی من که اینقدر میروم تا تو دلتنگ شوی خبری از دل تنگ تو نمیشود برمیگردم ... چون دلتنگت میشوم
-
64
سهشنبه 13 تیرماه سال 1391 15:10
سیگاری روشن میکنم و به خاموش بودنم فکر میکنم کـــــــــام عمیق ... همراه آهی کوتاه بیرون میدهم دودش را کمرنگ میشود مثل خودم نفسم میگیرد از زندگی اجبــــــاری
-
63
دوشنبه 12 تیرماه سال 1391 16:43
✘ با تــــو نیستم !! به خودت نگیــــر ، اصلا تــــو یکی نخــــوان ... ✘ دارم با خودم زمزمه می کنم ، با خـــودم حرف می زنم ... ... دلگیرم از آدم هایی که می آیند و می رونـــد .. و , پشت سرشان را هم نگاه نمی کننــد ... نمی بینند که پشت سرشان به جای "کاســــه ی آب" ، "اشکــــ" ریخته می شود ... به جای...
-
62
دوشنبه 12 تیرماه سال 1391 16:37
تلـــاش ِ بیهــوده نکــــن! چنـــــان مُــــرده ای در مــنـــــ کـــه مسیـــح هـــم اگــــر عبــــور کنـــد از تــــو بیــــدار نخـــواهـــی شــــد . . .
-
61
دوشنبه 12 تیرماه سال 1391 16:24
در ذهن زنانه ی من . . . مرد یعنی تکیه گاهی امن . . . یعنی بوسه ای از روی دوست داشتن . . . بدون اندکی شرم ! در ذهن زنانه ی من . . . مرد یعنی کوه بودن . . . پر از سخاوت ، پر از حیای مردانه . . . در کنار این ابهت ، لوس شدن های کودکانه . . . در ذهن زنانه ی خوشبین ِمن . . . مرد یعنی دوست می دارمت . . . تو هر لحظه با منی !...
-
60
جمعه 9 تیرماه سال 1391 17:57
چه تلخ است ؛ علاقه ای که عادت شود ، عادتی که باور شود ! باوری که خاطره شود .... و خاطره ای که درد شود ... !!!
-
59
جمعه 9 تیرماه سال 1391 17:54
خدایا... یا بزن بره جلو! یا برگردون عقب! اینجای زندگی خیلی دلم گرفته...
-
58
جمعه 9 تیرماه سال 1391 17:00
اگر سکوت کرده ام به روی زندگی ، به پای خوب بودنم نگذار ! روزگار با ضربه هایش مرا لال کرد . . . فقط گه گداری لبخند می زنم که بداند هنوز هم مقاومم برای ضربه هایش . . .
-
57
جمعه 9 تیرماه سال 1391 16:57
دلـم عـجیب تـنگ شُده بـَرای تمام لحظه هـآیی .... که دلـت عـَجیب بـَرایـَم تنگ می شُد ...
-
56
جمعه 9 تیرماه سال 1391 16:55
زنان موجودات عجیبی هستند! مقاوم جلوه میکنند درحالیکه ... کوچکترین مشکلات را دوام نمی آورند ساده و زودباور جلوه می کنند در حالیکه ... هیچ دروغی را باور نمیکنند فراموش کار جلوه می کنند در حالیکه .... هیچ اهانتی را فراموش نمیکنند تا زمانی که مردی را عاشقانه دوست بدارند آن زمان ... اشتباهاتش را می بینند اما فراموش می کنند...
-
شاید آخرین پست
دوشنبه 22 اسفندماه سال 1390 23:32
سلام به همگی دوستان دلم میخواد سال جدید وبم تغییر کنه تا شاید به تبع اون هوای دلم.واسه همین سال جدید تو یه وب دیگه می نویسم.هر کی خواست باز تحملم کنه نظر بده براش آدرس میذارم.مخلص همگیتون. پیشایش سال نوی همگی مبارک. مرا ببخش که ســــاده بودنم دلت را زد... مرا ببخش اگر عشــــق ورزیدنم چشمانت را بست...!!! می روم تا آنان...
-
55
پنجشنبه 18 اسفندماه سال 1390 11:17
بگذار که درها همگی بسته بمانند وقتی که نگاهی نگران پشت دری نیست
-
54
سهشنبه 16 اسفندماه سال 1390 13:20
لعنت به تو ای دل که همیشه جایی جا می مانی که تو را نمی خواهند
-
52
پنجشنبه 11 اسفندماه سال 1390 21:20
گفتم: خدایا سوالی دارم گفت: بپرس ... گفتم: چرا هر موقع من شادم، همه با من میخندن، ولی وقتی غمگینم کسی با من نمیگرید ؟ گفت: خنده را برای جمع آوری دوست و غم را برای انتخاب بهترین دوست آفریدم !
-
51
پنجشنبه 11 اسفندماه سال 1390 18:10
پسته دربسته . . . جرمش این بود که به هر کس و ناکس نخندید و قسمتی از بدنش را عریان نکرد اینگونه بود که گوشه نشین کاسه آجیل شد
-
50
چهارشنبه 10 اسفندماه سال 1390 22:29
هر چه بیشتر احساس تنهایی کنی، احتمال شروع یک رابطه احمقانه بیشتر میشود! حاصل عشق مترسک به کلاغ، مرگ یک مزرعه بود!
-
49
سهشنبه 9 اسفندماه سال 1390 14:05
باغبانی پیرم که به غیر از گلها ازهمه دلگیرم کوله ام غرق غم است آدم خوب کم است عده ای بی خبرند عده ای کور و کرند و گروهی پکرند دلم از این همه بد می گیرد و چه خوب که، آدمی می میرد....
-
48
سهشنبه 9 اسفندماه سال 1390 13:52
شاید شنیده اید که زنان در دل (آری) و (نه) بر زبان دارند! ضعف خود را میان نمی سازند راز دار و خموش و مکارند آه،من هم زنم،زنی که دلش در هوای تو می زند پر و بال دوستت دارم ای خیال لطیف دوستت دارم ای امید محال.
-
47
یکشنبه 7 اسفندماه سال 1390 17:21
رفاقت را ساده باور نکنید دنیا بیرحم تر از این حرف هاست ! حتی مسیح هم شام آخر داشت ! حتی مسیح هم شب آخر رفیقــــــــــانی داشت ...
-
46
یکشنبه 7 اسفندماه سال 1390 02:07
کیف مدرسه را گوشه ای پرت کرد و به سمت قلک کوچکی که روی تاقچه بود ، رفت وارد مغازه شد با ذوق گفت : ببخشید یه کمربند می خواستم . آخه فردا تولد بابامه - به به . مبارک باشه . چه جوری باشه ؟ چرم یا معمولی ، مشکی یا قهوه ای ،... پسرک چند لحظه به فکر فرو رفت . فرقی نداره . فقط ... ، فقط دردش کم باشه!
-
45
یکشنبه 7 اسفندماه سال 1390 01:03
مرغ عشق فخر نفروش معشوق تو هم به لطف قفس است که وفا دار مانده...
-
(44)اینم از امروز...
شنبه 6 اسفندماه سال 1390 18:54
امروز هم گذشت نه به آن تلخی که انتظارش را می کشیدم شیرین بود اما نه به شیرینی آن لبخند
-
(43)امروز...
شنبه 6 اسفندماه سال 1390 00:07
-
42
جمعه 5 اسفندماه سال 1390 13:42
گلوی آدم را باید گاهی بتراشند تا برای دلتنگی های تازه جا باز شود . دلتنگی هایی که جایشان نه در دل که در گلوی آدم است دلتنگی هایی که می توانند آدم را خفه کنند . . .
-
41
پنجشنبه 4 اسفندماه سال 1390 20:30
آدمهای ساده را دوست دارم همان ها که بدی هیچ کس را باور ندارند . همان ها که برای همه لبخند دارند . همان ها که همیشه هستند، برای همه هستند . آدمهای ساده را باید مثل یک تابلوی نقاشی ساعتها تماشا کرد؛ عمرشان کوتاهاست . بسکه هر کسی از راه می رسد یا ازشان سوءاستفاده می کند یا زمینشان میزند یا درس ساده نبودن بهشان می دهد ....
-
40
پنجشنبه 4 اسفندماه سال 1390 09:41
نه تو می مانی و نه اندوه و نه هیچیک از مردم این آبادی ... به حباب نگران لب یک رود قسم، و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت، غصه هم می گذرد، آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند ... لحظه ها عریانند . به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز
-
39
پنجشنبه 4 اسفندماه سال 1390 09:37
معلم زبان می گوید : همه ی فعل های خواستن با to می آیند .. من .. بی تو ... هیچ فعلی را نمی خواهم
-
38
چهارشنبه 3 اسفندماه سال 1390 20:10
من دلم می خواهد ساعتی غرق درونم باشم!! عاری از عاطفه ها... تهی از موج و سراب... ... دورتر از رفقا... خالی از هرچه فراق!! من نه عاشق هستم ؛ و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من... من دلم تنگ خودم گشته و بس ...!